مانی جون مامان خیلی وقته که میخوام برات لباس بگیرم اما خوب.... دیروز زنگ زدم نگار اومد دنبالمون و رفتیم اونجا البته دلیل اصلیم این بود که امیر(تو دیگه باید بهش بگی دایی(آخه فقط دایی من میتونسته باشه که منم بهش میگم امیر) که ناراحت نشه) اومده بود و میخواستم بعد از ده ماه ببینمش عصر که نگار میخواست آتوسا رو ببره کلاس زبان ما هم باهاش رفتیم که خرید کنیم تو تو ماشین خوابت برد و یه ساعت نشستیم تا بیدار شی رفتیم BABY Salon البته سایز تو فقط دو مدل داشت و اونم کلی کلاس گذاشت که حالا واسه شما زیر سه تیکه میدم و از این جور حرفا و مارک لباساشم همه به آوران بود و زیاد خوشم نیومد اینم بگم که از آشور گرون تر و نازک تر هم بود منم پشیمون شدم آخه ...